محیا خانممحیا خانم، تا این لحظه: 10 سال و 10 ماه و 13 روز سن داره

مامان فاطمه و بابا مرتضی

پسرم

پسرم... مادرت برای تو حرفایی داره... حرف هایی که به درد روزهای عاشقیت میخوره... عزیز دلم: یک وقتهایی زن بی حوصله و اخموست. روزهایی میرسه که بهونه میگیره. بدقلقی میکنه و حتی اسمت رو صدا میکنه و تو به جای جانم همیشگی میگی : "بله" و اون میزنه زیر گریه... زن ها موجودات عجیبی هستند پسرم.... موجوداتی که میتونی با محبتت آرومشون کنی و یا با بی توجهیت از پا درش بیاری... باید برای اینجور وقتها آماده باشی ، بلد باشی ، باید یادبگیری که نازش را بکشی... عزیزم ، پسر مغرور و دوست داشتنی من ، ناز کشیدن شاید کار مسخره ای به نظر برسه اما باید یاد ...
16 آبان 1391

دخترم

سلام امشب اومدم اینجا واسه یه نفر بنویسم. کسی که نیست پیشم. اما من باهاش حرف میزنم نمیدونم چرا اینجوری به دلم افتادی. اما من اینجوری صدات میکنم سلام دختر قشنگمممممممممممم دل مامان برات یه ذره شدهههه. همش داره تلاش میکنه که تو بیایی پیشش اما نمیدونم چرا خدای مهربونم صلاح نمیدونه هنوز دختر نازم یعنی تو دلت تنگ نشده واسمممم میدونم که بالاخره میایی تو بغلم اما دخترمممممممممممم الان به وجودت نیاز دارم.الانه که لحظه به لحظه نبودنت رو حس میکنم چه تو زندگیم چه بند بند وجودم نی نی عمه نرگس هم به دنیا اومده.خیلی نازه.خدا حفظش کنه برای پدر و مادرش رفتم یواشکی به نی نی عمه گفتم که بهت سلام برسونه و بگه که زودتر بیایی دختر کوچ...
16 آبان 1391
1